داستان های آینه: سرگذشت واقعی خانواده های تحت پوشش انجمن که از زبان مادران معلولین بیان شده است.
ادامه داستان از سری داستان های بخش آینه: با همسرم پسر خاله ، دختر خاله بودیم. قبل ...
داستان واقعی توانخواهان (آزاده.. مأوی گرفت…)
یکی از روزهای تیر ماه ۱۳۸۹ بود که یکی از اعضای هیئت امناء به دفتر انجمن آمد و ...
داستان واقعی توانخواهان:(اینقدر بدتر از شما هستند). (۱)
شوهرم فامیلمون بود منم داشتم درس میخوندم، زندگیمون بد نبود همدیگررو دوست داشتیم.بچه اولم پسر بود سالم بود.اون ...